روزهای کودکی...



راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده است
هوای روزهای کودکی را
دلم می‌خواهد مثل دیروز قاصدکی را بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم می‌خواهد، دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را....
می‌خواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که
دل شکستم و دلم را شکستند
دلم می‌خواهد این‌بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم.
دلم می‌خواهد
می‌شود باز هم کودک شد؟
راستی خدا....
دلم هوای امروز را می‌کند؟

نظرات 1 + ارسال نظر
مسعود طاهری چورسی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 12:02 http://masoud85.rozblog.com/

عالی بود موفق و پیروز باشید

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

حسین پناهی

سلاام دایی مسعود...
ممنون از حسن انتخاب تون...و سپاس گزار از این ک وقت تون رو صرف خوندن مطالب وبلاگم می کنین...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.