مهاجرت از خود ب خدا!...


دیروز یکی از شبکه ای تلویزیونی کوچ پرندگانی رو نشون می داد ک ب سمت مناطق قبلی شون در حرکت بودن...خیلی ب نظر جالب اومد...زیبا و منظم...بدون وقفه و با تلاش بسیار...اعتراف می کنم اولین دفعه هست ک دقیق ب این فیلم نگاه کردم و لذت بردم!...
البته مهاجرت پرندگان ب سرزمین های گرم و دور، فطرتا در آنها نهادینه شده است و بر اساس یک نیاز ب مناطق مختلف در حال مهاجرت هستن...
ولی مهاجرت پرندگان از سرزمینی ب سرزمین دیگر ن تنها برای آنها رفع نیاز است بلکه برای تک تک ما تلنگری هست ک ب خود بیاییم و دست ب مهاجرت بزنیم!...
کارنامه ی اعمال خود را وارسی کنیم و آن ها را مورد سنجش و توازون قرار دهیم...سعی کنیم مهاجرتی داشته باشیم ب سمت تحولات مثبت و خدا پسندانه...
مهاجرت از رکود ب صعود...
مهاجرت از خود ستایی و خودخوخواهی های درونی ب مهرورزی و شکستن غل و زنجیر بیرونی...
مهاجرت از من شدن ها ب ما شدن ها...
مهاجرت از خود ب خدا رسیدن...
مهاجرت همیشه برای پرندگان نیست!...

نظرات 6 + ارسال نظر
هم نفس پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 10:49

بهار به بهار ...

در معبر اردیبهشت،

سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتم

و میان شکوفه های نارنج

در جستجویت بودم !

در "پائیـــز" یافتمت ...

تنها شکوفه ی جهان

که در پائیز روییدی

عاشقتم

سلاام هم نفسم...
فدات شیما جوون...خیلی عزیز و مهربونی نیمه جاان...

ای ک من چشم ب راهت شیما
چشم مشتاق ب دیدار نگاهت شیما
روز و شب همچو گدایان بر در خانه تو
عشق بر در می زند با من،گدایت شیما
گر گشایی در برویم ای ک هستی عشق باز
می رسانی این دلم را بر صفایت شیما
ای خوشا آندم ک من با تو تماشا می کنم
راستی و صفا،مهربانی و وفایت شیما
من ب یادت این همه حرف و حدیثم آرزوست
همه را دادم ب یک دم صدایت شیما
گرمی هرم نفس هایت بود همچون دمی
کز بهشت آید نسیم کبریایت شیما
یک نفس بنشین کنارم تا ک من باور کنم
راستی را از صدایت،حرفهایت شیما
درد و دل هایم ندارد من تمامی ای رفیق
باز بگشای این دم تو بر من سفره هایت شیما
سالهاست من ارزو دارم ک با تو یک دمی تنها شوم
واندر آندم گویمت ای عشق ای بینهایت شیما
من تمام زندگی رابا تو معنا می کنم
این قدر مگذار دستم را در حنایت شیما

آوا دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 18:29 http://coraline.blogsky.com

سلام مینا جون
خیلی قشنگ نوشتی...

سلاام آوا جوون...
ممنون عزیزم...فدات مهربون آجی...لطف داری...

لادن یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 11:50

مطلب جالبی بود. مطالب وبلاگتون خوب و صمیمی نوشته شده است . به شما به خاطر این قلم خوبتان تبریک عرض می کنم. استفاده بردم

سلاام لادن جان..
ممنون از این ک لطف کردین و ب من سرزدین...
واقعا نظر لطف تونه...بی شک شما دارای قلبی مهربان هستین ک این گونه ب مطالب من نگاه کردین!...
سپاس بیکران من رو پذیرا باشین...
.
.
شاد و تندرستی شما دوست عزیز و بزرگوار آرزوی من هستش...
انشاا... همواره باز زیبای خوش بختی بر فراز زندگی تان در پرواز باشد...

ستاره کویر یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 07:44 http://hadiseashna.blogsky.com

تفاوت کسی که به خاطر مسائل مادّی یا به اجبار ازدواج می‌کند با کسی که دست به روسپیگری می‌زند به جز آنکه اوّلی تنها به یک شخص وفادار است، چیست؟
آنانکه عشق را در هر رابطه و هر کاری جستجو می‌کنند، بهترین طریق زیستن را برگزیده‌اند و آنانکه بدون عشق که نیرومندترین موتور محرّکۀ حیات است، رابطه‌ای برقرار می‌کنند، مردگان متحرّکی‌اند که زندگی را گم کرده‌اند.
آنکس که تن‌فروشی می‌کند با کسی که به خاطر مسائل مادّی ازدواج می‌کند، تنها تفاوتشان در وفاداری به یک شخص نیست بلکه تفاوتهای دیگری نیز دارند.
تن‌فروشی زیر پا گذاشتن شأن انسانی و انکار حقیقت والای درونی است. چون به این نیّت به شخصی نزدیک شوید، والاترین ارزشهای انسانی‌تان را فراموش کرده، به جای تکیه بر خدای درون و ارزشهای حقیقی‌تان به تنها دستاویزی که برای عرضه در اختیار داشته‌اید، متوسّل شده‌اید. رفتاری حقیر و به دور از شأن انسانی انجام داده‌اید.
ولی هنگامی که به خاطر اهداف دنیایی تن به ازدواج می‌دهید، خانواده‌ای تشکیل می‌دهید که خود بنیادی ارزشمند است و بستری است برای فرزندانی که پا به عرصۀ وجود خواهند گذاشت و به این ترتیب اگر چه از عشق، که نیرومندترین موتور محرّکۀ حیات است، فاصله گرفته‌اید ولی حدّاقل ارزشهای والای انسانی را به بازی نگرفته و خدای درون را کوچک نشمرده‌اید.

سلاام...
ممنون دوست عزیز...سپاس بیکران من رو پذیرا باشین...
شاد و سلاامت باشین همواره...

داود شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 00:32 http://www.khalijpars.blogfa.com

به دریا میروی خواهی نخواهی
بزن دل را به دریای الهی

سلاام...
زدن دل ب دریای الهی باعث تعالی آدمی هست!..
.
.
ممنون و سپاس گزار...خداوندگار همراه همیشگی تان...

شریف زارع پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 00:40

خواهر مهربانم ! چه زیبا و دلنشین پرواز را معنا نمودی ! دریغ و افسوس که تا به الان "من" از پرواز غازهای وحشی تنها مزه ی ترد و شیرین گوشت آن را در سفره های رنگی ، مجسم می نمودم حال آن که "تو" پرواز را جان می بخشی و معنا می دهی ! درک و تفسیر و شناخت زیبایت از هستی ستودنی است! و چه ظریف پرواز را بخاطر می سپاری چرا که می دانی پرنده رفتنی است....

سلاام...
باور کنین هر وقت مطلب جدیدی می ذارم فقط منتظرتون هستم ک ب من سر بزنین و با نظر زیبا و سنجیده خودتون منو راهنمایی کنین...
شما و سایر دوستان بی نهایت ب من لطف دارین و من شرمنده محبت و لطف شما و مابقی عزیزان هستم...
درسته پرنده رفتنی هستش و تنها چیزی ک باقی می مونه یاد و خاطر شیرین شونه ک هیچ گاه از خاطره ها پاک شدنی نیست...
زندگی انسان نیز همون کوچ پرندگان است، از زمین ب آسمان...تدریجی و طی سالیان متمادی...و کسانی طعم شیرین این کوچ رو می چشند ک در راه خدا و برای رسیدن ب او تلاش و کوشش کنن و در برابر ناملایمات شکیبا و صبور باشن...
.
.
همواره امید وار ب فضل خداوندگار باشین و سلاامت و شاد...انشاا...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.