ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در 24 اسفند ماه 1369 دختری دیده ب جهان گشود ک ب گفته ی مرحوم پدر در پای کوبیدن روی زمین دو ماه عجله کرد ...غافل از این ک دنیای درونی مادر زیباتر و جذاب تر است!...
اسمش را شکیبا نهادن...دختر بارها از مرحوم پدرش شنیده بود ک علت نام شکیبا فقط یک دلیل داشت...دوست داشت دخترش صبور باشد و صابر و ب جز عجله در دنیا آمدن در مابقی مسائل زندگی بی قراری و ناشکیبی نکند...هر گاه بی قرار ی می کرد پدر یادآور می شد تو شکیبای منی و حواست باشد باید شایستگی اسمی را ک بر تو نهاده ام حفظ کنی...
پدر غافل بود ک گذاشتن نام شکیبا بر دخترش چ قدر برای فرزند سخت خواهد بود...این ک خدا چرا ب دل پدر انداخت تا نام دخترش را شکیبا بگذارد فقط خودش داند و بس...
از بد روزگار این بار پدر عجله ب خرج داد و در سرزمین ملکوتی وحی رخت سفر بر تن کرد و ب پیش یزدان برگشت ولی دختر بنا بر قولی ک ب پدر داده بود شکیبایی پیشه نمود و شکر گزار خالق شد...
پدر عزیزم
امروز روز تولد شکیبای توست...یکی یکدانه ای ک تو او را بارها بر روی شانه های مردانه ات می گذاشتی و با او آواز می خواندی و سرود...دختری ک دوست داشتی ب وجودش افتخار کنی...هرچند نتوانسته ام خواسته ترا آن گونه ک دوست داشتی برآورده کنم ولی باور کن در عروجت ب پیش یزدان نهایت صبوری را از خود نشان داده ام...
پدر مهربانم
کاش بودی و اسم دیگری برایم انتخاب می کردی تا بغض چندین ساله ام را بشکنم و در سوگ تو نوحه سرایی کنم و آه و فغان ...ولی افسوس ک دوست ندارم روح مهربانت آزرده گردد...
باور کن رنج دوری از تو بعد از گذشت 12 سال هنوز سخت و جانفزاست ولی چ کنم ک ب قول تو باید همیشه و در همه حال شاکر خالقی باشم ک از بین تمامی مخلوقاتش انسان را برگزیده ی خودش در زمین نامید...
پدر مهربانم
یادت هست همیشه روز تولدم برایم کتاب، دفتر و قلمی ب عنوان هدیه می خریدی تا خاطرات و خلاصه کتابهایی را ک می خوانم در آن بنویسم...
ترفند جالبی بود تا دست ب قلم شوم!...و تو چ با دقت تک تک صفحات را می خواندی و نظر می دادی و چ زیبا تشویقم می کردی ب نوشتن و مطالعه و استفاده از لغات بیشتر...
راستی همه ی آن کتب و دفاتر را نگه داشته ام و امروز مثه گذشته غبار تنهایی را از تک تک شان ب کنار زده ام تا آنها در دوری از دستان پر مهر تو بی قرار نباشند!...
پدر بزرگوارم
امروز ب یاد تو و ب خاطر دل مهربان و مهرورزت قرار است تعدادی کتاب کودک و نوجوان ب مرکز نگهداری از کودکانی اهدا کنم ک هم از نعمت پدر محروم هستن و هم از نعمت مادر و مطمئنم ک روح مهربانت شاد و خوش حال خواهد شد.
پدر مهربانم
همیشه ترا دوست دارم و می ستایمت...
سلام شکیبا
اول از همه سالروزت مبارک که با نامت و یادت پدرت همیشه تو دلت و همه ی زندگی روشنه و دوست داشتنی و با یاد موندنی هست.
و بازم اول از دومش که نوشته هاتو دوست دارم همیشه با احساس می نویسی و قابل تحسین هست.
و بازم اول از سوم اینکه همیشه شاد باشی و شادی زندگی کنی و شاد بودنت ارزوی قلبی من هست.
و اول از اخرش اینکه منتظر نوشته های جدیت هستم.
سلاام داداش امیر عزیز...

اول از همه ممنون از پیام تبریک تون...بی نهایت سپا گزارم و بسی خوش حال ک برادری ب خوبی و مهربانی شما دارم...
اول از دومش این ک شما همیشه ب من لطف داشته و دارین و این برای من قابل ستایش هست ک دوست مهربان و خوش قلبی ب خوبی و بزرگواری شما دارم...
اول از سومش این ک بی نهایت سپاس گزار از محبت تون و منم آرزو می کنم همیشه سلاامت، شاد و خندان باشین و در پناه یزدان پاک پله های صعود رو یکی یکی طی کنین...
و اول از آخرش بازم تشکر و بی نهایت سپاس گزار...
سلام منم بنوبه خودتولدت روتبریک عرض میکنم
شبی از سوز دل گفتم قلم را
بیا بنویس غم های دلم را
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
وبا تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن اب و زمین را چه خوب میفهمید
پدرم به خدا سوگند هنوز رفتنت را باور ندارم
خداوندپدرشماروبیامرزه ورحمت کنه
سلاام آقا امین بزرگوار...

ممنون و سپاس گزار از پیام تبریک تون...خداوندگار انشاا...همه ی در خاک خفتگان رو قرین رحمت خودش کنه...
.
.
تندرست و شاد باشین و سال جدید پیشاپیش مبارک...
مینای زیبا یاد روز میلادت مبارک.

و مطمنم پدر بزرگوارت با لبخند به دختر آرزوهایش می بالد...
سلاام...

ممنون پریسای عزیزم...خیلی مهربونی عزیز دل آجی...
.
.
همیشه شاد، تندرست و خندان باشی مهربونم...
دختر مهربانی ها!
خواندم ، غمگین شدم ، شادمان گردیدم .
بدون تردید اسفند را مولودی صبور و شکیبا دیده بر جهان گشود که نظم طبیعت را قوام بخشانید . آن هنگام که قلب زمین به طپش و خون زندگی در رگ های آفرینش به گردش در آمد ، تو بدنیا آمدی ! آمدی تا ثابت نمایی بنده ی راستین خداوندگار بر روی زمین هستی! لاجرم ضرورت داشت که تعجیل نمایی و زمین را بیش از این در انتظار نگذاری! این بود که خداوند تو را اندگی زودتر به دامان گرم پدر هدیه داد!
خواهر خوبم ! شادمان شدم از بابت تولدت در ماه سبز اسفند!! تولد شما مبارک باشد و الهی 120 ساله شی!
سلاام بر دوست عزیز و بزرگوارم آقای شریف زارع...

پیغام و دیدگاه تون خیلی تاثیر گذار بود...خیلی ممنون از لطف و محبت شما عزیز بزرگوار...
بنده ای گناه کاری هستم ک جز ناسپاسی کاری یاد نگرفته ام ولی خداوند آن قدر رحیم و مهربان است ک همیشه، من کمترین ناسپاس رو مورد لطف و رحمت خودش قرار داده...
از این ک من رو خواهر خودتون خطاب کردین اشک شوق و شادی دیدگانم رو فرا گرفت...
بی شک شما بهترین و عزیز ترین برادر برای من هستین...و امیدوارم ک سالیان سال سلاامت، سرزنده و شاد باشین و هیچ چیز و هیچ کس نتونه دل مهربان شما برادر بزرگوار رو بیازاره...بی شک شما بهترین بندگان خداوندگار بر زمین هستین...
.
.
بی نهایت سپاس گزارم و سال جدید رو ب شما عزیز بزرگوار تبریک می گم و براتون بهترین ها رو در سال جدید آرزو دارم...
خداوندگار همواره یار و نگهدارتان باد...
سلاممممممممممم تولده
به به به موقع رسیدم


تولده این شکیبای نازک دلمون مبارک باشه
امیدوارم هیچ راه نجاتی پیدا نکنی وقتی تو خوشی ها غرقی
سلاام عزیزم...

ممنون از لطف و محبت تون...شما بسیار مهربان ورئوف هستین...
سپاس گزار از دعای خیرتون...انشاا...همواره یزدان یاورتون باشه...
.
.
تندرستی و شادی شمه همیشه آرزوی قلبی منه...