دلنوشته های کویری

دل نوشته

عاقبت گوشی من!...



روز شنبه بنا ب پیشنهاد آجی سیمای گل، با جگر طلای خاله، ب حرم مطهر امام رضا(ع) رفتیم...هر چند شب قبل نیز حرم بودم ولی این بار با آجی دوست داشتنی و مهربونم ب قصد زیارت ب حرم رفتیم...
از آنجایی ک جگر طلا، عاشق گوشی موبایل فلک زده و قراضه ی من هست، در موقع  خواندن نماز زیارت مجبور به دادن گوشی ب او شدم و آهنگ "آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم" برایش با تن صدای پایین گذاشتم تا مزاحم عبادات دیگران نیز نباشد...
ولی چشم تان روز بد نبیند، جگر طلا گوشی ب دست شروع ب راه رفتن در رواق امام خمینی نمود و وقتی ک برگشت دیگر اثری از گوشی نبود...
هر چ هم من و مامان سیما پرسیدیم جوابی نداد...فقط گفت نیست!...
ب یکی از خادمین مراجعه و شرح وقع دادیم!...ایشان گفتن نگران نباشید اگر زائری گوشی شما را پیدا کند حتما ب دفتر اشیاء گمشده تحویل خواهد داد...
از گوشی سیما هم هر چ زنگ زدم متاسفانه بعد از مدتی خاموش شد!... بعد از زیارت ب دفتر اشیاء گمشده حرم مراجعه و اسم و مشخصات گوشی و شماره تلفن سیما جوون جهت اطلاع را داده و ب خانه برگشتیم...
دیشب مجدد ب همراه، نیمه راهم زنگ زدم، خدا رو شکر روشن بود ولی متاسفانه جواب داده نشد...
لذا از تلفن مامان شهربانو ب شماره خودم پیام دادم و نوشتم:
سلاام...
عذر خواهی می کنم مزاحم تون شدم...فقط خواهشا سیم کارت و مموری گوشی رو ب خودم برگردونین...گوشی متعلق ب خودتون...
بعد از دو ساعت جواب اومد...سیم رو می سوزونم و می تونی سیم دیگه بگیری، مموری گوشی هم جز آهنگ چیزی نداره و بی ارزشه!...فقط این دوستات شب یلدا رو تبریک گفتن!...رها جوون، خاله فریبا ی دوست داشتنی، بهاره خانم و یه شماره ایرانسل(09350007038)...داداش بزرگه هم ازتون آدرس زعفرونی رو تو بیرجند پرسیده!...راستی گوشیت هم بی ارزشه!...
بعد از اون هر چ زنگ زدم فقط این پیام رو شنیدم:
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!...

گوشی، همراه، حرم امام رضا(ع)
mina دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 10:13
نظرات 6 + ارسال نظر
امیر کشاورز چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 14:06

وای مینا کلی نوشته بودم باز پرید .قربون خدا برم میدونه من پر حرفم تنبهم کرد.
اوهوم سلام یادم رفت باز سلام
میگم یادش بخیر اون روز اس دادم ادرس زعفرون خاستم تو بیرجند.
بعدش کلی زنگیدم جواب ندادی
خدا بگم چیکارش نکن اون اقا یا خانم دزد محترم رو که گوشی اجی منو دزیده.
میدونی مینا نمیونم چی بگم در مورد اون شخص ولی فقط اینو میتونم بگم که خدا به حق همون مکان والایی که دشر اینکارو کرده گره از مشکلاتش بر داره تا بتونه مثل یک انسان زندگی کنه و اموال کسی رو ندزده.
راستی گوشی قشنگ گوشی چی خریدی؟

بازم سلاام...
ن، فکر کنم خدا خواسته ک من خنده ی بلند نکنم ب همین خاطر پریده!...شایدم کلااغ پر بازی می کردین و گفتین پست پر! پریده!!...
انشاا...خدا گره از کار همه باز کنه...همه ب نوعی کم یا زیاد گرفتاری داریم...آمین...
درست 8 روز بعد از گم شدن از دفتر اشیاء گمشده زنگ زدم و گفتن گوشی تون پیدا شده...در حالی ک من چند روز قبلش سیمم رو سورونده بودیم...
گوشی نخریدم...ولی باید برم گوشی بخرم...چون دخی سیما آجی کلاا داغونش کرده...خود ب خود و حتی موقع مکالمه خاموش میشه...

•✘•زهرا•✘• چهارشنبه 3 دی 1393 ساعت 18:41 http://zizialone.blogsky.com/

سلام دوست جونم خوبی؟
ممنون عزیزم همچنین
خدا نکنه :)
چشمت بی بلا عزیزم :)

سلام نازنین آجی گلم...
خواهش ناز گلم...فدای مهربونت...بی نهایت سپاس عزیزم...
فدای چشمات مهربونم...

•✘•زهرا•✘• سه‌شنبه 2 دی 1393 ساعت 14:58 http://zizialone.blogsky.com/

سلام میناجون :)
خواهش میکنم دوستی ها اگه دو طرفه باشن قشنگه :)

ایشالله این جیگر طلا همیشه همینطور با انرژی بمونه ...خداحفظش کنه :)
به به ایشالله که همه ی کارا راست و ریس میشه...خوبه حداقل به این بهانه رفتی مشهد :) معلومه آقا طلبیده :)

خداروشکر که گوشیت توش هیچی نبود :)
حتما بسوزون ممکنه سوء استفاده کنه :| به هرحال دزد بوده دیگه :|

سلاام زهرا جوون...
واقعا حرفت طلااس...دوستی های دو طرفه زیبا و فشنگن...
انشاا...شما هم همیشه سلاامت، شاداب و پر انرژی باشی نازنینم...
فدای دل مهربونت عزیزم...
چشم آجی زهرای گل و دوست داشتنی...
فدای مهربونیت قند عسلم...

•✘•زهرا•✘• دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 20:55 http://zizialone.blogsky.com/

وای وای مینا جون اون کامنت قبلیه رو بیخیال بشو! عجب سوتی دادمااااا تاریخ رو اشتباهی دیدم :|

واااای عجب دزدی بودا خخخخخ کلا اسم همه رو گفت
راستی شما مشهدی هستی؟
خوش به حالت...خوش به حالت...خوش به حالت!
هعیییییی 6 ساله که انتظار طلبیدن رو می کشم ولی ظاهرا آقا لایق نمی دونه :(
میگما مینا جون خداروشکر که تو گوشیت چیزای شخصی نبود...البته این دزده هم دزد جالبی بودااا خخخخخ خداییش مگه دزدا اینطوری جواب میدن؟

سلاام...
فدای مهربونیت عزیزم...
فدای سرت ایراد نداره...همه ما ممکنه از این سوتی ها بدیم...
زاده ی خراسان جنوبیم ولی چند روزی اومدم مشهد ب قصد زیارت و اگه خدا بخواد کار...
انشاا...خدا قسمت کنه هر چ زودتر طلبیده بشی و بیای دست بوس آقا امام رضا(ع)...
گوشیم جز آهنگ و چند تا عکس بچه چیزی نداشت...
آره ب نظر منم انسان جالبیه...فعلا ک گوشی رو خاموش کرده و نمیشه باهاش تماس گرفت...
در صورتی ک تا فردا پاسخی نده باید برم سیم کارتم رو بسوزنم...
شاید هم ب قول مامان سیما، گوشی خودش ازم فرار کرده!!!!!!...ازم خسته شده،...خسته....!!!

•✘•زهرا•✘• دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 19:54 http://zizialone.blogsky.com/

سلام مینا جون
مرسی از حضورت عزیزم
این جیگر طلای شما خیلی نازه :)
راستی این پست برا دی ماهه که :|
جدید نذاشتی؟

سلاام زهرا جوون دوست داشتنی...
خواهش عزیزم...
بی نهایت سپاس ک قبول زحمت کردی و ب دیدنم اومدی...
وااقعا آفرین ب مرامت عزیزم...
جیگر طلاا، فرشته کوچولوی نازی هست ک فوق العاده شیطونه...
خدا رحم کرده پسر نشده و گر ن وای ب حال مامان سیماش...
فدای مهربونیت عزیزم...بازم ممنون...

بهزاد دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 10:24 http://jeepers-creepers.blogsky.com

آخییییی...
تف به هرچی ذات دزد جماعته

سلاام...
البته گوشی من خیلی با ارزش نبود و مطمئنم بنده ی خدا جزء سر ب سر گذاشتن قصد و نیتی نداشته و نداره...و یا شاید هم ب چند و چون تحویل اشیاء گمشده وارد نبوده...شاید هم گوشی از دستم عاصی شده و خسته و این جور قراره ب استراحت دائمی بره...شاید هم گوشی دست بچه ای هستش ک از ترس والدینش مجبور ب قایم کردنش شده...وا... اعلم
در هر صورت سعی کنین خوش بینانه همیشه ب ماجرا نگاه کنیم...
بی نهایت ممنون از این ک وقت گذاشتین و مطلب من رو خوندین...
شاد و سلاامت باشین همیشه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.