خارپشت های زندگی!...
دیشب در حال جمع و جور کردن وسایلم بودم ک چشمم ب دفتر خاطرات دوران دبیرستان افتاد.... شروع ب ورق زدن و خواندن کردم...دلم...
بغض اناری!...
شاید ب نظر خنده دار آید!... ولی ب انار حسودیم می شود!... وقتی ک در دل بغض می کند!... بی معطلی می ترکد و خود را این وضع...
شروعی دوباره!...
عید فطر، عید پایان یافتن رمضان نیست... عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است... چونان ققنوس ک از خاکستر...
کرکره ها پایین!...
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس ک دست میگزم و آه میکشم آتش زدم چو گل ب...
فلسفه ی نامگذاری ریزگردها!...
چندین سال است که داستان ریزگردها جدی شده است ولی هر بار که ریزگردها راه می افتند می آیند، سریع بزرگان هیئتی رو برای...
سبد سبد مهربانی تقدیم تو باد!...
دوست دارم سبدی از گل های رز قرمز، یاس و نرگس در دست بگیرم و ب تمامی دنیا سفر کنم و ب همه ی اهل زمین شاخه های از یاس و...
حکایت دستان من!...
دختر کوتاه قد و یا ب قول بعضی ها دیلاقی نیستم!... قد نسبتاً بلندی دارم و دستهایی ب مراتب درازتر از قدم!... دیروز ک ب...
بر ما نظری کن ک در این شهر غریبیم!...
نمی دونم شما هم صبح ها رادیو جوان رو گوش می کنین... برنامه ی با عنوان جوان ایرانی سلاام...با مجری گری پیمان طالبی ک...
دلم مرهمی می خواهد ازجنس خودت!...
با نزدیک شدن عید و گذر از خیابان ها و کوچه های شهر گاهی مواردی را می بینی ک دل هر بیننده ای را سخت آزار می دهد!... این...
هوای حوا!...
انسان است دیگر!... گاهی دلش می گیرد ب وسعت آسمان!... و افسوس زمانی ک این گرفتگی با هیچ بارانی تسکین نیابد!... خدایا! از...
سلام
مطمئنم جاش خیلی خوبه. چون از چند ماه پیش از فوتش همش خواب می دیدیم که با اینکه مریض و خیلی شکسته شده بود تو خواب خیلی جون و سرحال بود
این خواب رو هم من دیدم و هم خواهرم و هم یکی از عمه هام
مدام بهش فکر میکنم. روزی که فوت کرده بود و تو شرکت بودم و خبر نداشتم روز غریبی بود دلشوره و ناراحتی . تا شب یک لقمه از گلوم پایین نرفت. وقتی خبرش رو شنیدم فهمیدم دقیقا احساسم قضیه رو گرفته بوده تا چند روز بعد که مراسم هفت رو هم گرفتیم غذا سخت از گلوم پایین میرفت. چه بخوام چه نخوام این حس ها باهام هست.
سلاام عزیزم... مطمئنم همین طور هستش ک شما بیان می کنین و این رو مطمئنم ک خداوندگار ارحم الراحمینه و دوستانش رو در بهترین مکان های دنیای دیگه، ساکن می کنه و در واقع مادر محترم تون از جایگاه والایی برخوردار خواهند بود... درسته، فوت عزیزان ب خصوص مادر، خیلی سخته ولی کسی سربلنده ک بر این مصیبت عظما، صبوری کنه نازنینم و بشر نیز باید همیشه سر تعظیم در مقابل خداوندگار فرود بیاره و شاکر او باشه... برات بهترین ها رو آرزو می کنم و اگه اجازه بدین شما رو ب اد لیستم اضافه می کنم...
محیط کاری ما بر اساس یه رابطه دوستانه بنا شده ! یعنی قرار بود از اول به همین شکل باشه اما متاسفانه این رابطه به خاطر خود خواهی و طعم بعضی از دوستان سخت داره خراب می شه !
نمی شه متاسفانه این اخطار و تنبیه و ...!
بیخیال اون ؛ زیاد واسم جالب نیست که بخوام راجع بهش توضیح بدم همین که می نویسم برای من کافیه ...
جدی ؟ یعنی الان دقیقاً من متوجه نشدم چطوری امکان داره ؟ :D
اینا رو بی زحمت میل بدین اینجا قابل خوندنه برای همه ...
سلاام و درود فراوان بر شما و نیوشای عزیز... متاسفانه محیط کار اگر روابط دوستانه حاکمیت نداشته باشن، آدمی دچار خستگی روحی و جسمی میشه!...خیلی از خستگی های جسمی منشا روحی دارن ک در محیط کار گریبانگیر ما انسان ها هستش... در هر صورت انشاا... در هر کجا و ب هر حالتی سلاامت، شاد و موفق باشین... ضمنا جواب رو براتون میل کردم....
مطالب وبتون هم ظاهرا پر محتواس،
ایشالا بعدا مزاحمتون خواهم شد.
ممنون شب بخیر
درود فراوان بر شما... خواهش، نظر لطف تونه... مراحمین و پیش پیش حضور سبزتون رو خیر مقدم عرض می کنم و اون رو ب فال نیک می گیرم... خواهش...شب تون رنگ خدا...
سلام
مطمئنم جاش خیلی خوبه. چون از چند ماه پیش از فوتش همش خواب می دیدیم که با اینکه مریض و خیلی شکسته شده بود تو خواب خیلی جون و سرحال بود
این خواب رو هم من دیدم و هم خواهرم و هم یکی از عمه هام
مدام بهش فکر میکنم. روزی که فوت کرده بود و تو شرکت بودم و خبر نداشتم روز غریبی بود دلشوره و ناراحتی . تا شب یک لقمه از گلوم پایین نرفت. وقتی خبرش رو شنیدم فهمیدم دقیقا احساسم قضیه رو گرفته بوده تا چند روز بعد که مراسم هفت رو هم گرفتیم غذا سخت از گلوم پایین میرفت. چه بخوام چه نخوام این حس ها باهام هست.
سلاام عزیزم...

مطمئنم همین طور هستش ک شما بیان می کنین و این رو مطمئنم ک خداوندگار ارحم الراحمینه و دوستانش رو در بهترین مکان های دنیای دیگه، ساکن می کنه و در واقع مادر محترم تون از جایگاه والایی برخوردار خواهند بود...
درسته، فوت عزیزان ب خصوص مادر، خیلی سخته ولی کسی سربلنده ک بر این مصیبت عظما، صبوری کنه نازنینم و بشر نیز باید همیشه سر تعظیم در مقابل خداوندگار فرود بیاره و شاکر او باشه...
برات بهترین ها رو آرزو می کنم و اگه اجازه بدین شما رو ب اد لیستم اضافه می کنم...
خیلی ممنون
سلاام عزیزم...

خواهش ناز گلم...
سلام
حالتون خوبه؟
ممنون که به وبم سر زدید؟
شما از کجا میدونید که حاله من خوبه؟
سلاام زهره جوون...



فدات عزیزم، من همیشه عاالی عاالیم...
شایدم زیادی سرخوشم!...کسی چ می دونه!...
مطمئنم حالت خوبه نازنینم!...حس ششمم این رو گفته!...
محیط کاری ما بر اساس یه رابطه دوستانه بنا شده ! یعنی قرار بود از اول به همین شکل باشه اما متاسفانه این رابطه به خاطر خود خواهی و طعم بعضی از دوستان سخت داره خراب می شه !
نمی شه متاسفانه این اخطار و تنبیه و ...!
بیخیال اون ؛ زیاد واسم جالب نیست که بخوام راجع بهش توضیح بدم همین که می نویسم برای من کافیه ...
جدی ؟ یعنی الان دقیقاً من متوجه نشدم
چطوری امکان داره ؟ :D
اینا رو بی زحمت میل بدین اینجا قابل خوندنه برای همه ...
سلاام و درود فراوان بر شما و نیوشای عزیز...

متاسفانه محیط کار اگر روابط دوستانه حاکمیت نداشته باشن، آدمی دچار خستگی روحی و جسمی میشه!...خیلی از خستگی های جسمی منشا روحی دارن ک در محیط کار گریبانگیر ما انسان ها هستش...
در هر صورت انشاا... در هر کجا و ب هر حالتی سلاامت، شاد و موفق باشین...
ضمنا جواب رو براتون میل کردم....
مطالب وبتون هم ظاهرا پر محتواس،
ایشالا بعدا مزاحمتون خواهم شد.
ممنون شب بخیر
درود فراوان بر شما...

خواهش، نظر لطف تونه...
مراحمین و پیش پیش حضور سبزتون رو خیر مقدم عرض می کنم و اون رو ب فال نیک می گیرم...
خواهش...شب تون رنگ خدا...
ممنون از لطفتون.
گل:
درود فراوان...

خواهش و ممنون از گل زیباتون...
سلام. نظرتون رو تو وبم خوندم. ممنون که اومده بودین.
متشکرم
سلاام و درود فراوان...

خواهش...لطف دارین و سپاس...
ممنون از لطف و محبت تون از این ک ب دیدن وب من اومدین و نظر گذاشتین...
شاد و موفق باشین همیشه...
لبخند مرموز رویائی ...
سلاام...


نمی دونم!...شاید حق با شما باشه...لبخند مرموز رویایی!...