خدایا!
این روزهای بد جور هوای ترا در سر دارم...
مهربانا!...
تو همانی ک نوح (ع) را از طوفان سهمگین نجات دادی...
بر ابراهیم مهر و عطوفت ارزانی داشته و آتش را برایش گلستانی کردی بس زیبا...
موسی را در آغوش دشمنانش نگه داشتی و پروراندی...
عیسی و مادرش را در دامان پر مهر خودت از هر گزندی در امان نگه داشتی...
محمد (ص) را در شب فرار از کین دشمنانش در امان نگه داشتی و او را در پناه غاری با حفاظی ب نازکی تار عنکبوت نگهبان بودی...او را یتیم دیدی و پناهش دادی...
رحیما!
من ن عمر نوح دارم، ن ایمان ابراهیم و عیسی و مادرش، ن صبر ایوب و ن ایمان و طاقت خاتمت(ص) در مقابل سختی ها و رنج ها!...
ولی
خداوندا!
من هم یتیمی هستم ک جز پناه ب تو محل امنی را سراغ ندارم...
و می دانم همان قدر ک خدای نوح، موسی، عیسی، ابراهیم، ایوب و محمد(ص) هستی خدای من نیز بوده و هستی!...
می دانم ب خاطر اتفاقی ک در سرنوشتم افتاده ناشکری کرده ام ولی تو ارحم الراحمینی ب بزرگی و مهربانیت من بنده ی سرپا تقصیر و گناه را ببخش و بیامرز...
مهربانا!...
تمام چشم امیدم ب لطف و رحمت توست...ک خود گفته ای بندگانت را کفایت می کنی و چ چیز بیش از این دلم را آرام می کند؟!...