مهربانا!آیا چنین است ک پس از ایمان آوردن تو عذابم می کنی!؟ یا پس از عشق ب تو از خود دورم میسازی!؟ یا با امید ب رحمتت، محرومم میکنی!؟ یا وقتی به پناهت آمدهام رهایم میکنی!؟
پروردگارا! مطمئنم ک هرگز این گونه نیست! از ذات بزرگوار تو دور است که محرومم کنی!
ای کاش میدانستم ک آیا مادرم مرا برای بدبختی و رنجها ب دنیا آورده است؟ یا برای رنج کشیدن پرورده است، اگر چنین است کاش مرا نزاده و نپرورده بود.
کاش لااقل آگاه بودم ک آیا مرا از اهل سعادتت قراردادهای! و همین امر سبب میشد ک دلم آرام گیرد و چشمم روشن شود و بشوم پر از آرامش در میان این سختیهای این روزگار!
خدایا! آیا چهرههایی ک در برابر عظمتت سجده کردهاند سیاه میکنی؟! یا زبانهایی ک ب ستایش تو گویا شدهاند را ناگویا ؟! یا دلهایی ک ب محبت تو پیچیده شدهاند را مهر؟! یا گوشهایی ک از شنیدن ذکرت لذت بردهاند را ناشنوا؟! یا بدنهایی ک را در اطاعت تو کوشیدهاند را مجازات ؟ یا پاهایی را ک در راه عبادتت قدم برداشتهاند ب عذاب ؟ یا دستهایی را ک برای آرزوهایشان ب پیشگاهت بلند شدهاند ب زنجیر میبندی؟!
مهربانا!درهای رحمتت را بر یکتا پرستان مبند و شیفتگانت را از دیدار زیباییهایت محروم نکن!
پروردگارا!جانی را ک ب توحیدت عزت بخشیدی، چگونه ب خواری هجرانت ذلیل میکنی؟ و باطنی را ک با دوست داشتههای تو پیمان بسته چگونه ب سوز آتشت میسوزانی؟
رحیما!من از دردناکی خشمت ب تو پناه میآورم ای پر از مهرهای و رحمت های عالم! ای جبار، آمرزنده و پرده پوش!
خدایا!ب مهرت مرا از شکنجه و آتش رسوایی ننگ رها کن و آن هنگامی ک نیکان از بدان جدا میشوند، همان وقتی ک همه در هراسند! آن زمان ک نیکوکاران ب خوشبختی نزدیک میشوند و بدکاران از خوشبختی دور و ب هرکسی در ازای اعمالش جزا داده میشود! تو آن هنگام پناهم باش. ای مهربانترین مهربانان!