جان با سر می دهم!...

 

من برای وصل تو ماه و اختر می دهم
ماه و اخترم توئی، من خورشید با سر می دهم
یار دیرین منی، ظلم و جفا بر من مکن
گر تو یار باشی، درّ و گوهر می دهم
هر نگاه تو بر جان من لرزه زند
در ازای این نگاهت، جان و پیکر می دهم
آسمان قلب تو لا منتهاست
گر تو این آسمان بر من دهی، سر می دهم
هستی من برق چشمان تو است
هستیم را من سراسر می دهم
ماه من از من متاب آن رخ مهتابیت
من برای آن رخت، دبّ اکبر می دهم
عشق تو شیرین تر از هر انگبین
من برای این عسل، دریای احمر می دهم
دین و دنیا، دار و نادارم ز تو
جان من، من عشق مکرر می دهم
تحفه درویشی من برگ سبزیست، یک جا پیشکشت
من ب جای برگ های سبز، جان یکسر می دهم
هستی من، ترسم از این باشدت تو باشی و من نباشم در برت
گر تو الان بیائی پیش من، جان خود با عود و عنبر می دهم

نظرات 2 + ارسال نظر
AMIN13 پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 16:57

سلام ودرود
به به خیلی زیباوپرمعنا

یار دیرین منی، ظلم و جفا بر من مکن
گر تو یار باشی، درّ و گوهر می دهم

سلاام...
ممنون از لطف و محبت تون...
شما همیشه نسبت ب من لطف داشتین...
انشاا... خداوندگار همویشه پشت و پناه تان باشد و همواره سلاامت و شاد باشین...

مسعود یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 22:39 http://www.masoud85.ir

من برای زنده بودن
جستجوی تازه می خواهم
خالی ام از عشق و خاموشم ،
های و هوی تازه می خواهم
خانه ام گل خانه ی یاس است ،
رنگ و بوی تازه می خواهد
ای خدا بی آرزو موندم ،
آرزوی تازه می خواهم
عشق تازه ، حرف تازه ،
قصه ی تازه کجاست
راه دور خانه ی تو
در کجای قصه هاست
تا کجا باید سفر کرد ،
تا کجا باید دوید
از کجا باید گذر کرد
تا به شهر تو رسید
ای خدا، ای خدا ، بی آرزو موندم ،
آرزوی تازه می خواهم

سلاام...
ممنون از متن زیباتون...
و بی نهایت سپاس ک باز مورد لطف شما قرار گرفتم...
"من برای زنده بودن
جستجوی تازه می خواهم
خالی ام از عشق و خاموشم
های و هوی تازه می خواهم"
سلاامتی و شادی شما آرزوی قلبی منه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.