دلنوشته های کویری
دلنوشته های کویری

دلنوشته های کویری

دل نوشته

دلم مرهمی می خواهد ازجنس خودت!...


با نزدیک شدن عید و گذر از خیابان ها و کوچه های شهر گاهی مواردی را می بینی ک دل هر بیننده ای را سخت آزار می دهد!...

این گونه مواقع هیچ چیز تسکین دهنده ی دل پریشان و بی قرارت نیست!...

فقط دوست داری ب دشت و بیابان سر بگذاری و فقط ناله کنی از جماعتی ک سرهایشان رو ب مثابه ی کبک ب زیر برف برده ان!...

واقعاً علی(ع) چ می کشید ز دست ما امتش!...
خدایا!
فقط صبری!...

نظرات 3 + ارسال نظر
شاد سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 20:15 http://nimeye2vom.blogsky.com

خدا بهممون صبر و آرامش عنایت کنه .آمین

سلاام عزیزم...
انشاا...
ممنون از حضور سبزتون نازنین...

خاله ریزه سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 13:51 http://khalehrizeh.blogsky.com/

دقیقا دیدن ادمای کارتون خواب و فقیر تو این سرمای زمستون همچی رو به ادم زهر میکنه
امروز یکیشون رو دیدم که روی یک مبل شکسته و خورد شده نشسته بود. یه جوریی که انگار تو خونش و تو گرمای اتاقش نشسته !!!
ما که دلمون داره میترکه
اونا که اخر معرفت و مهربونی بودن چطور تحمل میکردن

سلاام عزیزم...
درسته، این روزا برای من بدترین موقعی ساله...
همیشه از اومدن اسفند و اوایل بهار وحشت دارم...چون حال دلم ناجور خراب می شه...
اصلاا دوست ندارم این روزا حتی برای خرید واجب برم بازار...
دیدن شرمندگی پدر و مادرا عذابم می ده...
خدایا! فقظ صبر و شکیبایی عطا کن... آمین...
فدات عزیزم و ممنون از حضور همیشه سبزت...

قاصدک سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 09:26 http://ghasedake-khialy.blogfa.com

کاش نمی دیدم شرمندگی مادری را که توانایی خرید کفش برای دختر کوچکش را نداشت...
کاش نمی شنیدم گریه کودکی را که برای خریدن لباس می کرد و صدای مادرش را که می گفت بعدا...آری بعدا...

سلاام قاصدک عزیز...
کاش می شد این صحنه ها رو ندید...
و
ای کاش هیچ پدر و مادری شرمنده ی بچه ها شون نشن...آمین...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.